| |
مشکلات و مصائب پیش روی فعالیت شرکت های دانش بنیان در گفت و گو با دکتر کسری اصفهانی؛ نشریه توسعه و صنعت، شماهر 80، دی 93
صاحب امتیاز: دکتر اسحاق جهانگیری
مصاحبه کننده: دکتر مهدی میربد
در یک روز سرد پائیزی برای گفت و گو با دکتر کسری اصفهانی راهی مرکز رشد زیست فناوری شدیم. این مرکز در کیلومتر 17 جاده تهران کرج و در محوطه ﭘﮋوﻫﺸﮕﺎه ﻣﻠﯽ ﻣﻬﻨﺪﺳﯽ ژﻧﺘﯿﮏ و زﯾﺴﺖ ﻓﻨﺎوری واقع شده و دکتر اصفهانی معاونت این مرکز را بر عهده دارد. در این گفت و گوی دو ساعته با کسری اصفهانی، ﻋﻀﻮ ﻫﯿﺎت ﻋﻠﻤﯽ ﭘﮋوﻫﺸﮕﺎه ﻣﻠﯽ ﻣﻬﻨﺪﺳﯽ ژﻧﺘﯿﮏ و زﯾﺴﺖ ﻓﻨﺎوری، عضو هیات مدیره دو انجمن بیوتکنولوژی جمهوری اسلامی ایران و انجمن ژنتیک ایران و همچنین مدیر فنی شرکت دانش بنیان دانا ژن پژوه، تلاش کردیم مهمترین معضلات و مشکلات شرکت های دانش بنیان را از زبان یکی از مسئولین و دانشگاهیانی که از نزدیک با دانشجویان و مدیران شرکت های دانش بنیان در تماس است جویا شویم. آنچه در پی می آید خلاصه ای است از این گفت و گوی مفصل ما که همراه است با ارائه راهکارهایی برای مسئولان و تصمیم گیران در جهت تسهیل فعالیت های شرکت های دانش بنیان و موفقیت انها در خدمت به کشور عزیزمان.
جناب دکتر. بحث را با چیستی و ماهیت اقتصاد دانش بنیان آغاز کنیم. اساسا دلیل اینکه انقدر صحبت از بنیان شدن دانش در اقتصاد می شود و اینکه کشور باید به سمت اقتصاد دانش بنیان حرکت کند چیست؟
صحبت خودم را با نوشته های آلوین تافلر در کتاب جابجایی در قدرت آغاز می کنم. تافلر به خوبی در این کتاب سه مرحله تحول جامعه بشری را توضیح می دهد که چگونه زمانی اساس قدرت در دوران کشاورزی عضله بوده است و بعد وارد مرحله ای می شویم که در انقلاب صنعتی کیف پول پایه قدرت می شود و هم اکنون که دانش مولفه اصلی قدرت است. یعنی هرکسی که دانایی داشته باشد قدرتمند است. اما بیاییم این دانایی را تعریف کنیم تا بر اساس آن چیزی که منظور ما از اقتصاد دانش بنیان یا شرکت دانش بنیان هست را بتوانیم توضیح دهیم. آن چه که من از دانایی از کتاب تافلر درک کرده ام با یک مثال می توانم این گونه توضیح دهم. مثلا ما یک پالایشگاه گاز داریم که ضایعاتش گوگرد است. ما این را می دانیم که شرکت گازی وجود دارد که حاضر است پول بدهد تا ضایعاتش منتقل شود. شرکتی هم می شناسیم که نیازمند گوگرد است و حاضر است بابت این گوگرد پول پرداخت کند. شما مسیری بین این دو برقرار می کنید که گوگرد ضایعات پالایشگاه را به شرکت یاد شده منتقل می کنید و پول به دست می آورید. اینجا دانایی باعث ثروت برای شما می شود. در اقتصاد هدف نهایی ما ایجاد امنیت در کشور به دست آوردن قدرت ملی است. پس باید تکلیفمان را با دانش مشخص کنیم. اگر ما تولیدی داشته باشیم که در آن فکر و نوآوری باشد مثلا رادیاتوری بسازیم که زیباتر و شکیل تر و کاراتر باشد این دانش بنیان است یا نه اقتصاد دانش بنیان که صحبت می کنیم منظورمان فناوری های نو مثل نانو و بیوتک است. آن چیزی که من از آن صحبت می کنم بحث فناوری های نوین است. یعنی بحث من در مورد اینکه مونتاژ کنیم نیست. الان در داخل کشور ما شاید بسیاری از محصولات خارجی به صورت کپی و مشابه تولید می شوند. شاید بگوییم ما بحث دانش را در تولید این محصول وارد کرده ایم و در آن نوآوری هم کرده ایم و توانسته ایم مشابه محصول خارجی ها را بسازیم. اما آن چیزی که من از اقتصاد دانش بنیان می فهمم این نیست.
بنابراین شما قصد دارید اقتصاد و یا حوزه فعالیت یک شرکت دانش بنیان را با فعالیت و حوزه های کاری شرکت های اقتصادی معمول متمایز کنید.
موضوع مورد اشاره بنده شرکت های حوزه فناوری های نوین است و آن چه من از مشکلات و مسائل شرکت های دانش بنیان می گویم متوجه این بخش می شود. البته بسیاری از مشکلات عمومی مثل تامین سرمایه و عدم آشنایی با قوانین تجارت و مالیاتی در همه شرکت های نوپا مشترک است. حوزه فناوری های نوین ما با مجموعه ای از افراد مواجه می شویم که با افراد معمولی که قصد شروع یک فعالیت اقتصادی دارند متفاوتند. شما فکر کنید کسی که پول و سرمایه دارد و البته تحصیلات ندارد برای آغاز کسب و کار خود، چرخی در بازار می زند و دو دو تا چهار تا می کند که وارد کدام حوزه و بخش شود که پول ساز تر باشد و ممکن است در نهایت مثلا وارد دلالی شود و اگر نگاه بلندپروازانه داشته باشد وارد صادرات و واردات می شود، مثلاً در ایران بخرد و خارج بفروشد و یا خارج بخرد و وارد کشور کند و بفروشد یک بیزینس را راه اندازی می کند. اما در فعالیت اقتصادی در حوزه دانش بنیان فرق می کند. در اینجا فرد می گوید من یک دانش فنی دارم، یک فناوری دارم که می توانم با توسعه دادن اینها خط تولیدی بسازم که با این دانشم به اهداف متفاوتم جامه عمل بپوشانم. از اهداف متعالی همچون خدمت به کشور و جامعه بشری و هم میهنانم گرفته تا تولید ثروت شخصی و ارتقای وضعیت خانوادگی و یا کارآفرینی و مشغول کردن ده پانزده نفر در یک فعالیت اقتصادی که ارزش افزوده مالی نیز تولید می کند. بعضی هم وجود دارند که ذاتا علاقه مند به کارآفرینی و اشتغال زایی و گشایش فضاهایی اینچنین دارند. می بینید این اهداف با اهدافی که ممکن است یک فرد عادی همچون یک تاجر و یا جوان پولدار از آغاز کسب و کار داشته باشند متفاوت باشند. در اینجا یک جوان تحصیل کرده قصد دارد دانش خود را به عرصه تولید و بهبود زندگی سایر افراد جامعه (از جمله خودش) وارد کند.
در حقیقت شما قصد دارید بگوئید مسیر یک بیزینس من برای رقم زدن کسب و کار با مسیر فردی که قصد به ثمر رساندن دانش خود را دارد متفاوت است.
ممکن است مسیرها شباهت هایی داشته باشند ولی هدف و راهبردها قطعاً متفاوت است. در کسب و کار معمول فرد قصد دارد با پولش کسب و کاری راه بیندازد و صرفاً درآمد کسب کند اما اینجا فرد می خواهد دانشی که دارد به محصول یا خدمتی تبدیل کند. مسیر هم بنابراین می تواند متفاوت باشد. مسیر تبدیل ایده به تولید شکل می گیرد یعنی اول یک ایده است که باید بر روی آن پژوهش هایی صورت گیرد و به صورت نتایج پژوهش درآید. بعد از این پژوهش باید فناوری شکل بگیرد و توسعه فناوری رقم بخورد. بعد شما باید به نحوی فناوری را محصول کنید. سپس شما هنگامی که مراحل تولید اولیه را پشت سر گذاشتید باید این محصول سطح کمی تولیدش ارتقا یابد و در مراحل تجاری سازی نیز به صورت همزمان برای بازار هم باید اقدام کنید.
خوب آقای دکتر با این مقدمه که شما توضیح دادید و تجربه ای که شما در این سال ها داشته اید قصد داریم بحثمان را متوجه آسیب های بخش دانش بنیان در کشورمان کنیم. اینکه در این سال ها چه آسیب هایی و انحرافاتی وجود داشته که تلاش های دولت در بحث توسعه اقتصاد دانش بنیان و هزینه هایی که شده منجر به نتایج مطلوب نشده است.
در این جا البته ملاحظاتی وجود دارد و شاید در مورد استفاده از واژه انحرافات لازم باشد قدری تلطیف صورت گیرد. اما به عنوان تذکر عرض کنم که بحث من هرگز سیاسی نیست و به عنوان یک فرد دانشگاهی و از موضع کسی که به واسطه مسئولیت و نیز علائق شخصی در این حوزه ورود دارد به عنوان دغدغه و در راستای آسیب شناسی وضع موجود صورت می گیرد. به هر حال دولتی که الان بر سر کار آمده مورد حمایت دانشگاهیان و نخبگان علمی است و من به شخصه معتقدم اگر هم قرار باشد انتقادی صورت گیرد باید موقعیت دولت تدبیر و امید و شرایط کار آن در نظر گرفته شود. بنابراین بحث خودم را حول و حوش نکاتی متمرکز می کنم که لازم است دولت مردان و تصمیم گیران دولت در سیاست گذاری های جاریشان در این حوزه حتی المقدور مدنظر داشته باشند. چه در مورد چیزهایی در گذشته کمتر مورد توجه قرار گرفته و البته چیزهایی که همچنان نیز مورد کم توجهی قرار دارند.
اتفاقا بحث ما هم متوجه همین موضوع است. کجای کار تا به امروز درست دیده نشده و یا همچنان مورد غفلت است. چه تدابیری برای بهبود فعالیت این شرکت های دانش بنیان باید اندیشیده شود.
خوب ببینید در بحث شرکت های دانش بنیان، شخص متقاضی، پردازش ایده را بخوبی می تواند انجام دهد. گفتیم که اشخاص در شرکت های دانش بنیان با اشخاص عادی متفاوتند. کسی که با بازار آشنا نیست یعنی علم دارد، ایده دارد، می تواند پژوهش انجام دهد و در بهترین حالت تا مرحله توسعه فناوری هم به پیش می رود ولی از اینجا به بعد دچار مشکل می شود.
طبیعی است چون این فرد دانشگاهی است و با فضای بازار و کسب و کار آشنایی ندارد.
دقیقا همین طور است. فرد در ورود به بازار دچار مشکل است. از طرفی کار یک فعالیت با سطح دانش و فناوری بالا است که فقط خود شخص وتعداد معدودی دانشمند مانند او از آن اطلاع کافی دارند. فرد پژوهش را انجام داده به فناوری رسیده اما از ورود به بازار ترس دارد. می داند که می تواند محصولی پولساز وارد بازار کند اما برای ورود به بازار اعتماد کافی ندارد. به چه کسی نیاز دارد؟ به یک سرمایه گذار. یک نفر که مسلط به کار اجرایی باشد و مراحل بعدی را به پیش ببرد. چه کسی موفق می شود؟ آن کسی که یا قدرت ریسک پذیری دارد و به سرمایه گذار اعتماد می کند و در نهایت به سود می رسد و یا در خانواده کسی را دارد که اهل بازار است و در مقام حامی او عمل می کند. در کشور ما البته متاسفانه فرهنگ کار گروهی خیلی قوی نیست و این هم خود یک مشکل برای همکاری های اینچنینی است. در کار های حوزه فناوری های نوین هم که شدیدا نیازمند کارگروهی هستیم به ویژه در بیوتکنولوژی که بین رشته ای هم است. چندین نفر باید در کنار هم قرار گیرند، متخصص بازار بیاید، متخصص تجاری سازی بیاید، متخصص مالی بیاید و همین جا مشکلات شروع می شود.
این مراکز رشد و پارک های فناوری و .. احتمالا کار ویژه شان همین است که این مشکلات را از سر راه بردارند.
دقیقا همین طور است و یکی از کارکردهای این مراکز به همین موضوع باز می گردد. البته مراکز رشد یک مرتبه پائین تر از پارک های فناوری قرار می گیرند. به مرکز رشد افرادی که ایده دارند و یا می خواهند محصولی را تولید کنند مراجعه می کنند و یک سری امکانات فیزیکی مثل اتاق و تلفن و آزمایشگاه و فضای فعالیت می گیرند. در عین حال کنارش یک سری مشاوره های لازم برای ورود به بازار مثل مشاوره های اقتصادی، مشاوره های مالیاتی و ... داده می شود. متاسفانه به خاطر برخی مشکلات که در تامین بودجه وجود دارد کمک رسانی به شرکت ها بیشتر در همان حد فضاهای فیزیکی و کمک های مالی محدود باقی می ماند. در حقیقت بودجه ناکافی اجازه نمی دهد ما بتوانیم برای پیشبرد کار شرکت ها از مشاوران خبره و کارکشته استفاده کنیم که طبیعی است بودجه بالایی می خواهد. حتما استفاده از یک فرد توانمند بودجه می خواهد و ما خیلی بیشتر از همین امکاناتی که در اختیار داریم نمی توانیم در اختیار مراجعه کنندگان قرار دهیم. این در حالی است که اینها نیازمند مشاوره های بسیاری هستند از مشاوره های ساده حقوقی و مالی تا مشاوره برای ورود به بازار.
پس باز گردیم به بحث شما. دانشجویی که ایده دارد و قصد تجاری سازی دانش خود را دارد یا باید ریسک کند و یا قید ورود به عرصه را بزند.
برخی تلاش می کنند خودشان فوت و فن های کار را یاد بگیرند. مثلا فرد کتاب قانون تجارت را بر می دارد و شروع به مطالعه می کند. اما واقعا این همه داستان نیست. شخص با مالیات آشنا نیست. این نگرانی وجود دارد که با توجه به برنامه گسترده ای که دولت برای توسعه شرکت های دانش بنیان دارد و بسیاری از بنیان گذاران این شرکت ها هم آشنا با قوانین حقوقی و تجارت نیستند، برخی شرکت ها زمین بخورند. اگر الان نخبه بیکار داریم چشم باز می کنیم و می بینیم نخبه بدهکار داریم. بنابراین یک گزینه دیگر به وجود می آید. کمی جلو رفتن این خطر را دارد و اینکه اگر تلاش کنیم تعداد شرکت های دانش بنیان افزایش یابند بدون آنکه زیرساخت ها و پیش آموزش های لازم تدارک دیده نشده باشند ممکن است با دست خودمان به ایجاد موجی از تحصیل کردگان بدهکار دامن بزنیم. البته در قوانین شرکت های دانش بنیان حمایت های متعددی از جمله معافیت مالیاتی وجود دارد که بسیار هوشمندانه تعریف شده است ولی باید به سایر جوانب نیز دقت کرد و از همه مهمتر، نظارت کرد که این معافیت مالیاتی رعایت شود و در مرحله اجرا چیز دیگری رخ ندهد؛ به هر حال بودجه سال آینده اتکای زیادی بر مالیات دارد!
راهکار عدم وقوع این وضعیت را شما چه می دانید؟
ببینید، این مواردی که مطرح شد، پیش بینی وضعیت های بد احتمالی در آینده است که باید به آن فکر کرد و لزوماً حتماً پیش نخواهند آمد. ما باید عواقب احتمالی هر برنامه ای را پیش بینی نماییم. در حوزه فناوری های نوین نیز قرار نیست 100 درصد افراد موفق شوند و درصد موفقیت نیز بسیار پایین تر از شرکت های معمولی هست و قانون گذار و دولتمردان نیز از این موضوع آگاه هستند و برای ناکامان نیز حتماً برنامه دارند، زیرا نمی خواهند که دانشمندان با زندان و بدهکاری روبرو شوند. برای عدم وقوع این وضعیت (ورشکستی احتمالی برخی شرکت ها) چه می توان کرد. این سوالی است که باید بسیاری از مسئولین از خودشان بپرسند. ما از یک سو برای دادن مجوز فعالیت شرکت دانش بنیان قوانین سفت و سخت می گذاریم. البته معافیت مالیاتی برای اینها در نظر گرفته می شود وام های بانکی هم در اختیار اینها گذارده می شود. در اینجا بد نیست به این مهم اشاره کنم که حسن دولت تدبیر و امید این است که دیگر از وام های بلاعوض خبری نیست که خود باعث شکل گیری بسیاری از انحرافات است. اما در این دولت از طریق ارائه وام جلوی آن انحرافات گرفته شده است چون فرد ناگزیر است تا تسهیلات دریافتی را به صورت اقساطی و با سود پائین باز گرداند. این البته خیلی خوب است هر چند در اینجا هم یک نگرانی به وجود می آید و آن هم اینکه اگر فرد به هر دلیلی در تجاری کردن ایده خود ناکام بماند و در بازار موفق نباشد وی به یک بدهکار بانکی تبدیل می شود. شما تصور کنید بدین ترتیب دانشمند ما به واسطه مسائل مالی راهی زندان می شود. انشالله این اتفاق نمی افتد ولی تصور آن هم زیبا نیست.
خوب کار اینجا برای دولت سخت می شود. از یک سو وام بلاعوض آفات و انحرافات خود را دارد و از سوی دیگر وام قرض الحسنه نیز با توجه به بالا بودن ارقام مورد نیاز برای آغاز کار برای فرد ترسناک است. تصور کنید یک دانشجوی تازه فارغ التحصیل شده از دانشگاه که اتفاقا ایده بسیار خوبی هم در ذهن دارد ولی باید مثلا سیصد میلیون تومان وام از بانک دریافت کند.
ببینید راه حل دارد. شما برای ارائه مجوز قواعد و قوانینی می گذارید. خوب یکی از اینها هم می تواند این باشد که شما مکلف کنید اینها پیش از آغاز کار یکسری آموزش های لازم را ببینند. همان طور که برای دادن گواهینامه رانندگی ما آموزش های لازم را در نظر می گیریم برای این کار هم باید مشابه آن در نظر گرفته شود. باید بگوئیم شما شرکت دانش بنیان باید بیایید و این دوره ها و آموزش ها را پیش از آغاز به کار ببینید. آشنایی با قوانین مالیاتی، آشنایی با قانون تجارت و .. اینها را بروند بخوانند و بعد امتحان بدهند. خلاصه و مختصر و مفید. از آن طرف اداره مالیات هم با اینها همکاری های لازم را انجام دهد. اینها نیاز به حمایت دارند. نه اینکه مالیات ندهند بلکه آشنایی لازم با چگونگی پرداخت مالیات را داشته باشند. بنابراین یک مشکل بسیار مهم ناآگاهی این شرکت هاست که با آموزش مرتفع می شود. حمایت ها اگر به صورت غیرمستقیم باشد حتی اگر به صرف پرداخت هزینه هم نباشد این شرکت ها را نجات می دهد.
خیلی از نهادها می تواننند بدون آنکه پولی پرداخت کنند حمایت های فوق العاده ای از این شرکت ها انجام دهند. همین بحث آموزش یکی از آن هاست. متخصصین ماهر و صاحب نظر گرانقیمت، کنفرانس های صدنفره و دویست نفره اصول تجارت، اصول بازاریابی، اصول قوانین مالیاتی و ... از این قبیل را به این افراد می دهند و کلاس های آموزشی و البته اجباری برای آنها برگزار کنند. واقعا خیلی وقت ها می بینید شرکت ها طرح کسب و کار درستی ندارند چرا که بلد نیستند طرح کسب و کار طراحی کنند. خوب اگر طرح کسب و کاررا درست ننویسید تا آخر به بیراهه می روند و مسیر درست را پیدا نمی کنند و در آخر اگر هم تولید کنند در بازار به مشکل بر می خورند
پس شما مشکل عدم آگاهی از قوانین را نخستین مشکل در مسیر فعالیت این شرکت ها می دانید. مشکلات دیگر شرکت های دانش بنیان چه می توانند باشند.
قطعاً و مانند همه شرکت های نوپا این چنین است، چون شخص ورود کننده به بازار اصولاً تا کنون با این فضا آشنا نبوده است. اما مشکل دوم و اختصاصی شرکتهای دانش بنیان این استکه این شرکت ها، بر اساس فناوری های روز دنیا که هر کسی هم به کار آنها آشنایی ندارد و تخصص لازم در آنها هم کمتر است فعالیت می کنندو قصد دارند وارد تولید شوند. تولید خود نیازمند مقدمات قابل توجهی است. استاندارد می خواهد، مجوز می خواهد، تاییدیه می خواهد و شدیدا در این حوزه، شرکت های دانش بنیان دچار مشکل می شوند. بسیاری مواقع دیده می شود آن جایی که باید مجوز تولید بدهد، خود مصرف کننده است. مثلا اداره دامپزشکی که مجوز تولید یک کیت دامپزشکی را می دهد و این در حالی است که خود مصرف کننده آن است. در مواردی مجوز دهنده خودش تولید کننده و خودش وارد کننده هم می تواند باشد. طبیعی است که این وضعیت باعث ایجاد موانع جدی در مسیر ارائه مجوز تولید می شود. در برخی مواقع دانش لازم وجود ندارد و مجوز تولید داده نمی شود. بعد هم به شرکت دانش بنیان گفته می شود که شما چون مجوز ندارید نمی توانید محصول را وارد بازار کنید. بنابراین شرکت در مرحله مجوز گرفتار می ماند. گاه فرآیند اعطای مجوز یک سال در بوروکراسی اداری گیر می افتد. یک سال برای یک شرکت دانش بنیان خیلی خیلی طولانی است. تا این شرکت مجوز را بگیرد جای دیگری تولید کرده و راهی بازار کرده است. ممکن است پای خصومت و رقابت هم در میان می آید. گاهی هم رفتارهایی توسط عده ای دیده می شود که واقعا عجیب است و انسان تصور می کند گویا عده ای تحت هر شرایطی منافع خود را بر منافع ملی ترجیح می دهند. این عده از یک سو جلوی توسعه فناوری در کشور را می گیرند و از سوی دیگر مسیر واردات را باز می گذارند. ما در بسیاری از محصولات مثلا در حوزه های گیاهی می بینیم که مجوز تولید داده نمی شود اما از کشورهای خارجی وارد می شود. آرژانتین، برزیل و .. می توانند محصول خود را راهی کشورمان کنند اما تولید کننده جوان ما در داخل کشور برای کلیدزدن تولید خود با مشکل روبرو می شود. چه کسی پشت داستان است، فلان وارد کننده و یا کمپانی قدیمی که فعالیت های جدید را به ضرر خود می داند. وقتی قرار است که محصولی تولید شود که نیاز به سم ندارد، کمپانی سم سازی وارد عمل می شود تا به هر نحو ممکن جلوی تولید محصول را بگیرد و مانع از ضرر بزرگ خود شود. خیلی وقت ها شرکت های شناخته شده خارجی در زمینه بیوتکنولوژی وارد عمل می شوند و خواهان تشدید قوانین محدودکننده فعالیت مثل قوانین محیط زیستی و ... می شوند چرا که می دانند مراعات این فعالیت ها برای شرکت های کوچک سخت است و جلوی فعالیت رقبای کوچک را می گیرند. بنابراین ترجیح دادن منافع شخصی بر منافع ملی باعث می شود موانع جدی در برابر فعالیت شرکت های جوان و تازه تاسیس دانش بنیان قرار بگیرند. البته باید نقش برخی مدیران محافظه کار و ترسو را نیز در نظر گرفت. نگوئیم ترسو حداقل اینکه اینها فناوری هراسند. اصولا دوست ندارند تغییری ایجاد کنند. سال ها بوده که یک کیت از خارج کشور وارد می شده و ساز و کار مکانیسم بودجه ای مشخص داشته و کار به پیش می رود. اینکه مسیر قبلی مسدود و مسیر جدیدی در نظر گرفته شود که ممکن است با مصائب و مشکلاتی هم مواجه شود ریسک دارد و شاید یک مدیر محافظه کار ترجیح بدهد روندهای قبلی تداوم یابند تا اینکه ریسک تعیین مسیر جدید را به جان بخرد.
بنابراین شما می فرمایید که صدور مجوز برای محصولات و تولیدات دانش بنیان خود یک معضل بزرگ در مسیر فعالیت های آنها است.
بله بعد از مسائل مالی به نظر من مهمترین معضل مجوز است و ما سیستم مجوزدهی کشورمان متاسفانه ایرادات جدی دارد. البته در برخی نهادها و دستگاه ها این مقوله با مشکل کمتری مواجه است. مثلا در وزارت بهداشت در این زمینه خیلی خوب عمل می شود. در آنجا یک معاونت غذا و دارو وجود دارد که مسیر را مشخص کرده و مسئله را واضح و روشن کرده است. البته شاید در اینجا هم مشکلات وجود داشته باشد ولی باز نسبت به بسیاری دستگاه ها وضعیت بهتر است. الان شما وزارت کشاورزی را نگاه کنید مشکلات زیادی در این حوزه وجود دارد که البته در تلاش برای رفع آن هستند. بنده در جریان هستم که مدتی است در این وزارتخانه در نظر دارند پنجره واحدی تعریف کنند که حداقل برای حوزه ای مثل بیوتکنولوژی مجوزها را صادر کند. یعنی من مثلا اگر در حوزه تولیدات زیستی وارد شدیم و محصولی خواستیم به بازار وارد کنیم مثل یک آفت کش زیستی و یا کود زیستی و یا یک گیاه تراریخته تولید کردیم به نهادی مراجعه کرده و یک جا ثبت کرده و مراحل ثبت از همان جا دنبال می شود. یک نکته دیگر اینکه در بحث مجوز خیلی وقت ها کسی که می خواهد مجوز صادر کند اساسا با آن محصول آشنا نیستند. ذات محصولات دانش بنیان این است که به روز و نوآورانه هستند و داوری در مورد آنها نیازمند تخصص و علم روز است. واقعا شاید در خیلی از موارد نیاز باشد از کارشناس خارجی برای قضاوت و داوری استفاده کنیم.
خوب شما برای تسهیل این مسیر چه پیشنهاد هایی دارید.
اول اینکه به طور مشخص مسیرهای مجوزدهی باید روشن و تسهیل شوند. دوم اینکه هزینه های مجوزدهی خیلی بالاست. دانشجویی محصولی را می خواهد تولید کند و از او سی میلیون تومان هزینه مجوز می خواهند. یک جای دیگر شاید سه میلیون بخواهد . خوب یک شرکت نوپا چگونه می تواند سی میلیون و حتی سه میلیون تامین کند. به نظر من اینجا یعنی دریافت هزینه مجوز جایی است که دولت حتما باید ورود کند. یک درصدی را دولت بدهد. اینجا دیگر واقعا احتمال انحرافات هم بسیار پائین است. اینجا دقیقاًجای مناسب کمک کردن به شرکت های دانش بنیان است.
و سومین معضل را شما چه می دانید.
می رسیم به سومین حوزه که شاید عده ای آن را مهمترین و اولین بدانند ولی من عمداً آن را در رده سوم قرار دادم. شاید خیلی از شرکت ها مسئله مالی را بحث اول بدانند. ولی من از موضع یک سیاست گذار و مسئول، مسئله مالی را سومین عامل ارزیابی می کنم. مسائل مالی به واقع بسیار مهم است. فرد برای آغاز کار، سرمایه گذار می خواهد. بودجه می خواهد. برای راه اندازی و توسعه. ما تا حدی در مراکز رشد و پارک های فناوری این مرحله را انجام می دهیم. اینها در واقع در این مرحله فعال هستند. بالاخره اجاره یک دفتر و ... هزینه می خواهد که اینجا دفتر و ... در اختیارشان قرار می دهیم. سرمایه گذار می آوریم، گاه حتی آموزش های لازم را ارائه می کنیم و ....هر چند واقعا این کمک ها اذعان دارم که کم است و جای آن هست که کمک های بیشتری انجام شود. اینجا هم کمک های بلاعوض گاه انجام می دهیم برای اختصاص وام راهنمایی می کنیم اما در حدوسعمان. روی هم رفته مسئله مالی دغدغه بزرگی برای شرکت های دانش بنیان است بخصوص آنکه خیلی از بانک ها در این زمینه همکاری های لازم را انجام نمی دهند. شما یک طرحی را به یک بانک می دهید. بانک آن را به کارشناس احاله می کند. کارشناس، ساختمان و سوله و ... را می فهمد ولی مشخص است که با تجهیزان خاص بیوتکنولوژی و سایر فناوری های نوین آشنایی ندارد. اینکه یک دستگاه کوچک تهیه آن 40 میلیون سرمایه بخواهد برای کارشناس بانک قابل فهم نیست. خیلی از شرکت ها با اینکه متمول هستند و قادر به بازپس دادن وام ها هستند چنین مشکلاتی باعث می شود مدت ها برای دریافت وام معطل بمانند. بدین ترتیب فرد ناگزیر می شود برای حل این مشکلات به افراد مراجعه کند و از روابط و ... برای برداشتن موانع پیش رو بهره گیرد. گاه در شهرهای کوچک مراجعه و دخالت دادن مسئولان شهری و اشخاص ذی نفوذ تنها راه حل پیش روی فرد برای پیشبرد کار و حل و فصل مسائل و مشکلات پیش روی فعالیت شرکت است و البته راه حل دیگری هم وجود دارد، انصراف از ادامه راه!
و به نظر شما چه مشکلاتی در بحث تجاری سازی وجود دارد؟
خوب یک مشکل خیلی جدی که به نظر من در سال های آینده هم بیشتر خود را نشان می دهد بحث چگونگی فعالیت در بازار است، یعنی مشکل چهارم شرکت های دانش بنیان و آن هم شناخت درست بازار است. شما همه کارت را خوب انجام داده ای. ایده را ارائه کرده ای. پژوهش را انجام داده ای، به فناوری رسیده ای تولیدت را انجام داده ای خط تولیدت هم عالی است هزینه ها هم پائین است اما بازار نداری. الان هم بسیاری از شرکت ها در حال فعالیت برای تولید هستند اما بازار ندارند. این مشکل درباره شرکت هایی بیشتر بروز می کند که طرح کسب و کار خود را خصوصاً بخش مطالعه بازار را به درستی انجام نداده اند.
این مسئله را هم در نظر بگیرید که با گشایش های احتمالی پس از توافقات هسته ای ایران و غرب مسیر ورود شرکت های خارجی به ایران تسهیل شود و خیلی از آن شرکت هایی که به خاطر تحریم ها فعلا در کشور حضور ندارند وارد کشور شوند و مزیت نسبی شرکت های دانش بنیان نوپا از میان برود.
بله واقعا من هم باور دارم که تحریم ها یک سایه شوم است و همین طور که رئیس جمهور محترم آقای دکتر روحانی هم اشاره می کنند ظلمی است در حق ملت ما، اما واقعیت موضوع این است که یک فرصت خیلی خوب هم پشت آن است و شرکت های باعرضه در این شرایط می توانند از فرصت های به دست آمده استفاده کنند. محصولی که وارد نمی شود، یعنی خود خارجی ها به شکل احمقانه ای محصولشان را به ما نمی فروشند تا سودش را ببرند ما اینجا خودمان تولید می کنیم. خیلی از شرکت ها در این سال ها از این فضا استفاده کردند و سودهای قابل توجهی هم بردند.
متن اصلی مصاحبه: صفحه اول صفحه دوم صفحه سوم صفحه چهارم
|
|